
هر کار کردم معاف شوم نشد نیم نمره کم آوردم که معافیت بابت چشم معاف از رزم شدم، 19/02/95 قرار شد اعزام بشیم رفتم سازمان وظیفه یک آخوند اومد سخنرانی کرد و رفتم حیاط سازمان سرباز هارو که محل خدمتشون مشخص شده بود تقسیم کردن که چه زمانی برن ترمینال سوار شوند پدافند سمنان گفتن فردا ساعت7 برن ترمینال جنوب سوارش، رفتیم سوار شدیم، راننده خیلی حال داد برامون آهنگ گذاشت تا پادگان رسیدیم، یک دژبان سوار شد ما رو تا در اصلی رساند و تحویل یک گروهبان داد بردن جلوی دفتر اداری نشوندن زیر آفتاب سوزان کویر دوساعت زیر آفتاب داغ نشستیم برگه دادن پر کردیم ما از تهران بودیم بچهها خیلی تیکه مینداختند اونجا که بودیم یه ضد حال خوردیم دونفر داشتند پایان خدمت میگرفتند بعد سوختم. از اونجا رفتیم غذا خوری چلو گوشت دادند، اما ظرف های یقلوی خیلی کثیف و چرب بود خوردیم رفتیم دو زیر آفتاب داغ نشاندن تا ارشد بیاد اسم و اثر انگشت بگیره، تمام که شد فرستادن انبار جیره لباس بگیریم دوباره زیره آفتاب نشاندن، لباس گرفتیم آومدیم زیر آفتاب نشستیم بردن یجا دیگه دوباره زیر آفتاب نشستیم تا مرخصی دادن بریم لباس ها رو اندازه کنیم4روز دادن، لباس ها اندازه نبود، من روز اول سرم باکتری گرفت بدنم سوخت شدید.
:: برچسبها: پدافند هوایی, پدافند هوایی سمنان, سربازی,